وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->
روزشمار محرم عاشورا -->-->-->-->-->-->-->-->-->
-->-->-->
روزشمار غدیر-->-->-->-->-->-->ذکر روزهای هفته

-->-->-->

كد موسيقي براي وبلاگ

-->-->-->
روزشمار فاطمیه-->-->-->-->-->-->وصیت شهدا-->-->-->-->-->-->انقلاب اسلامی-->-->-->-->-->-->مهدویت امام زمان (عج)-->-->-->-->

عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی دست تو پرپر شده
عشق یعنی یک علی رهبر شده
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی...

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 361 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:12

به ماه رویت قسم که جانا

اگر که باشم گه ظهورت…

و گر تنم را حصار قبرم، میان دستان خود فشارد…

زمانه با داغ دوری تو

گدازد این قلب چاک چاکم

دوباره سر بر ره تو سایم

به جانب پرچم تو آیم

به حسرت روی تو بمیرم… و خون زخم*های شکفته من…

به پیش پایت چنین نگارد…

تمام عمرم برای مهدی

شود وجودم فدای مهدی

سپاس گویم خدای مهدی

شنیدم آخر ندای مهدی….

تمام عمرم فدای مهدی…

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 335 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:12

سلام بر امام زمانم

سلام بر پدر مهربانم

عزمم جزم کردم، هدایتم کن.

می*خواهم عوض شم ، کمکم کن.

این دفعه من نا امید نکن، تشویقم کن.

بهت نیاز دارم ، با من بمون.

اگه حواسم ازت پرت شد، یه تلنگر کوچولو.

اگه داشتم بیراهه میرفتم، نزار بیشتر برم.



اللهم عجل لولیک الفرج

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 314 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:10

ای حجت زمانه!‏ دارم سؤالی از تو:
آیا توان که یک روز آن روی ماه دیدن؟

کی می‏شود ظهورت؟ تا فصل شادی آید
با دیدن رخ تو از غصه‏ها رهیدن

عمری است این امیدم: روزی تو را ببینم
بوسه زنم به پایت، وز تو دعاشنیدن

دشمن ره صفا را بر روی شیعه بسته
خم گشت قامت ما از پیش و پس خمیدن

خوش باد گر که ما را یک شب دهی اجازه
در زیر سایه‏ی تو یک لحظه آرمیدن!

گوید «بنیسی» زار با اشک و آه و ناله:
«از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن»

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 360 تاريخ : دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت: 16:21

با تفنگش نتوانسته شکارم بکند رفته با مطرب و اینترنت و ساز آمده است

ناوگانش نتوانسته مهارم بکند رفته با لُعبتک چشم نواز آمده است

بمب وموشک نتوانسته بترسانندم فیسبوک و توییتر شایعه ساز آمده است

شیمیایی زد ومن باز عقب ننشستم با کراک و هروئین تاخت و تاز آمده است

چون لگن شد اثر ناو هواپیمابر پخش مه پاره ز "مه واره" به ناز آمده است

بس که از نغمه قرآن و دعا می ترسد با رپ و عربده و تپ تپ جاز آمده است

 

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 331 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:08

➷❥➷❥➷❥➷ ❥➷❥➷❥

رافت در آستان تو تفسیر می شود

دل باخیال حسن تو تسخیر می شود

صدها هزار نامه آلوده از گناه

بایك نگاه عفو تو تطهیر می شود

➷❥➷❥➷❥➷ ❥➷❥➷❥

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 388 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:07

ما سـاده دلـیم بـﮧ دلـے كار نـداریـم
جز حضـرتـ ارباب خـریدار نـداریـم
با لطمـﮧ بـروے بـدن خود بنوشتـیـم
مـا مست حـسـیـنـیـم بـﮧ كسـے كار نـداریـم

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 355 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:05

جز دعا کار دگر نیست مرا
شب روزت همه شاد
دلت از غم آزاد
همه ایام به کام
و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون
همچو گنجشک به هر بام ودرخت
بنشینی خندان
وسبکبال تر از برگ درخت
در هوا رقص کنان
مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند
و ز تو نغمه مستی آید ...
لحظه هایت چون قند
روزگارت لبخند
هفته هایت پر مهر
هر کجایی که قدم بگذاری
همه از کینه تهی
همه از قهر و عداوت خالی
همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ...
و تو با یاد خداوند بزرگ
به سلامت ببری راه به پیش...

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 342 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:05

ای کاش..

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 334 تاريخ : دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت: 15:06

یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است

به چه امید به بازار رساند خود را؟

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 357 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:02

خدایا...
دوستت دارم...
واسه هر چی که بخشیدی...
همیشه این تو هستی که ازم حالم رو پرسیدی...
بازم چشمامو میبندم که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم...
فقط میگم...
خدایا...
دوستت دارم...

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 293 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 16:00

وقتی که از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم، از پول ترسیدیم، بخاطر خانواده ترسیدیم، بخاطر دوستان ترسیدیم، بخاطر راحتی و عیش خودمان ترسیدیم، به خاطر پیدا کردن کاسبی، برای پیدا کردن یک خانه دارای یک اتاق بیشتر از خانه قبلی، وقتی بخاطر این چیزها حرکت نکردیم، معلوم است، 10 نفر مثل امام حسین هم که بیایند همه شهید خواهند شد.

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 335 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:56

بعد از تو ،سالار زینب،غرق خون شد دل محزون و غمینم

میسوزم ،هر شب و هر روز، از غم تو ای مه نیزه نشینم

وای از غمت در عذابم

دوریت برده تابم

وای یك سر از نی فتاده

نگران ربابم

سالار زینب،سالار زینب

رأس تو ،به روی نیزه،من به دنبال سرت منزل به منزل

بر روی،  منبر نیزه،صوت قرآت تو برده از دلم دل

وای داغ تو صبر من برد

زینب از غصه افسرد

وای آتشم زد همان سنگ

كه به كنج لبت خورد

سالار زینب،سالار زینب

بنما یك،دعا بمیرم،بی تو دیگر زنده ماندنم چه حاصل

تا دیدم،سرت به نیزه،سر شكستم از غمت به چوپ محمل

وای تو و نیزه سواری

من و اندوه و زاری

وای بنگر همچو عباس

اشك من گشته جاری

سالار زینب،سالار زینب

از یادم ،نرفته هرگز ،در میان قتلگه تنت دریدند

با یك خنجر  شكسته،لب عطشان زقفا سرت بریدند

وای سینه و تیغ و حنجر

ناله و اشك مادر

وای دست و پا میزدی تو

زیر آن كهنه خنجر

سالار زینب،سالار زینب

والله ِ،پس از فراقت،دیگر از نفس كشیدنم شدم سیر

تو بر روی نیزه ها و، من اسیر دشمنان در غل و زنجیر

وای من كجا و اسارت

من كجا و جسارت

وای در رهت ای برادر

هستی ام رفته غارت

سالار زینب،سالار زینب

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 340 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:38

ما راهی شهر كرببلا هستیم

نوكرای سیّدُ الشهدا هستیم

میشه دعامون مستجاب

با دستای طفل رباب

اربعین كربلا هستیم

آتیش گرفته زغمت كل جونم

باز عاشقونه تو محرم میخونم

باز این چه شور است كه در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

تلاطم اشكم  چون امواج دریاست

تا قیامت پرچم اربابم بالاست

كرببلا،غازریه

حرم شهر ماریه

سرچشمه ی جنون ما

هر دم میخونم با دلی غم گرفته

قلبی كه بازم برا تو دم گرفته

كشتی شكست خورده ی طوفان كربلا

در خاك و خون فتاده به میدان كربلا

شاه قامت قیامت ما عباسه

دلبر با اُبهت ما عباسه

دیوانه ام احساسی ام

من روضة العباسی ام

قله ی غیرت عباسه

تو تكسوار حرمی یا اباالفضل

تو شهریار كرمی یا اباالفضل

شاه شمشاد غدان

خسرو شیرین دهنان

كه به م‍‍ژگان شكند قلب همه صف شكنان

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 368 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:37

من آمدم دوباره به دستم قلم دهی
شاعر شوم به شعر دم محتشم دهی
عطر حرم به پیرهن دفترم دهی
پاداش این دلانه غبار حرم دهی
ما در حریم تو همه مستیم یا حسین
ما را ببخش عهد شكستیم یا حیسن
«ان الحسین..»، بَه كه چراغ تو روشن است
تقدیر من حبیب! دوجا جان سپردن است
این سینۀ كبود نشانی به این تن است
مِهر حسین مُهر مسلمانی من است
با سجده روی تربتتان من هوایی ام
با هر نمازِ سمت حرم كربلایی ام
نام حسین آمد و ما جان گرفته ایم
ابریم و در هوای تو باران گرفته ایم
از چشم ها برایِ تو پیمان گرفته ایم
ما تشنه ایم و روضه ی عطشان گرفته ایم
افتاد بر زمین و به رنگ جنون نوشت
حی علی العزای خودش را به خون نوشت
این بیت ها دوباره پر از سوز و غم شده
هنگام وصف حضرت صاحب علم شده
صحراست صفحه صفحه و دستی قلم شده
جسمی كه قطعه قطعه و انگار كم شده...
گفتند تا كه جسم پراكنده شد به عشق
«هرگز نمیرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما»
وقتی كه هست حضرت عطشان امام ما
خوش آن زمان كه عشق شوی هم كلام ما
از باده ی الست بریزی به جام ما
ما را غبار پای حسن آفریده اند
ما را برای سینه زدن آفریده اند
شب گفت راه عشق خدایی پر از بلاست
افتاد پرده، دید سری روی نیزه هاست
فرهادی غزل به دو چشم تو مبتلاست
شیرین تر از عسل لب ساقی كربلاست
این شعرها بدون تو طعم عسل نداشت
اصلاً بدون چشم تو شاعر غزل نداشت
ای دل تو خاك پای همین خانواده ای
در لحظه های اشك چنان فوق العاده ای
با هر حسین گفتن آرام و ساده ای
«انگار روبروی حرم ایستاده ای...»
هرچند ما به نوكریت بی لیاقتیم
از كودكیِ خود همه تحت عنایتیم...

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 311 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:35

 

از خدا آمده ام تا به خدا برگردم

پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم

می روم پشت سرم آب نریز ای مادر

وطن مادری آنجاست چرا برگردم

من به پابوسی آن سرور بی سر بروم

وای اگر از حرمش بی سروپا برگردم

کفن و چادر و انگشتر سوغاتم  نیست

بگذارید که با شرم وحیا برگردم

سر پروازبه سوی غم دیگردارم

می روم شام مگربااسرابرگردم

دل بیمار فقط ازتوشفامی خواهد

شب جمعه است دلم کرب و بلا میخواهد...

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 303 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:33

رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی

رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی

فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی

کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی

خودش را در کنار مادرش حس کرد بغضش ناگهان وا شد
خدا را شکر بودی زینب خود را بغل کردی

چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را
درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی
***
رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 365 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:32

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


ایام حج فرا رسیده بود. امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - و عبدالله بن جعفر به همراه قافله اى براى انجام اعمال حج ، مدینه را ترك كردند. در بین راه از قافله عقب مانده و آن را گم كردند، خرج و خوراك آنها نیز با قافله بود، تشنه و گرسنه شدند و چیزى نداشتند كه بخورند، به سراغ خیمه اى كه در آن بیابان به چشم مى خورد رفتند، پیرزنى را در آنجا یافتند. به او گفتند: ما تشنه هستیم آیا نوشیدنى در نزد تو هست ؟ زن گفت : فقط گوسفندى دارم كه مى توانید آن را بدوشید و از شیر آن استفاده كنید. آنها از شیر آن گوسفند نوشیدند. سپس گفتند: ما گرسنه نیز هستیم ، آیا غذایى نزد تو هست ؟ زن گفت : همان گوسفند را كه تنها دارایى من است سر ببرید تا برایتان غذا بپزم . یك نفر از آنها برخواست و گوسفند را ذبح كرد و پوست آن را كند و پیرزن غذا پخت و آنها خوردند و برخاستند تا بروند، به هنگام خداحافظى گفتند: ما از طایفه قریش هستیم ، اگر از سفر حج سالم مراجعت كردیم ، تو نزد ما بیا تا نیكى تو را جبران كنیم . این را بگفتند و رفتند.
چیزى نگذشت كه شوهر آن زن به خیمه بازگشت و زن جریان میهمانان و ذبح گوسفند را براى او تعریف كرد. مرد عصبانى شد و گفت : چرا گوسفند مرا براى عده اى كه نمى شناختى كشتى ؟ مدتى از جریان گذشت . فقر و تنگدستى آن زن و مرد را آزار مى داد تا این كه سرانجام مجبور شدند به مدینه روند تا سر و سامانى به زندگى خود دهند. وارد مدینه شدند و به حفر چاه و جارى كردن آب مشغول شدند و با مزدى كه مى گرفتند زندگى مى گذراندند. روزى آن پیرزن از كوچه اى عبور مى كرد، امام حسن (ع ) جلوى در خانه اش نشسته بود و او را شناخت ، ولى پیرزن آن حضرت را نشناخت . حضرت غلام خود را دنبال آن زن فرستاد، آن زن آمد، به او فرمود:
آیا مرا مى شناسى ؟
زن گفت : نه ،
حضرت فرمود: من میهمان آن روز تو هستم كه از گوسفندت براى ما غذا فراهم كردى !
زن گف ت : ولى من به یاد نمى آورم .
حضرت فرمود: مانعى ندارد، اگر تو مرا نمى شناسى من تو را مى شناسم . آنگاه دستور داد هزار گوسفند براى او خریدارى كردند و هزار دینار هم پول نقد به او داد، و او را با غلامش نزد امام حسین (ع ) فرستاد. امام حسین (ع ) به زن فرمود:
برادرم حسن چقدر به تو كمك كرد؟
زن گفت : هزار دینار و هزار گوسفند. امام حسین نیز دستور داد همان مقدار به او كمك كرد.
سپس او را با غلام خود به منزل عبدالله بن جعفر فرستاد، عبدالله گفت :
امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - چقدر به تو كمك كرده اند؟
زن گفت : روى هم دو هزار دینار و دو هزار گوسفند. عبدالله دستور داد دو هزار دینار و دو هزار گوسفند به او دادند، سپس گفت : اگر اول نزد من آمده بودى آن دو بزرگوار را به زحمت نمى انداختى (و همه این مقدار را من به تو مى دادم ).
زن با آن همه مال و ثروت نزد شوهر خود بازگشت

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 318 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:25

خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
خدایا هیچ وقت رهایم نکن...

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 321 تاريخ : جمعه 24 مرداد 1393 ساعت: 15:22

http://kaalgraph.persiangig.com/image/Delnevasht/%D8%B9%D8%B0%D8%A7%D8%A8%20%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86%D8%AA%20%281%29.jpg

وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش...
ما را در سایت وبلاگ ذاکر اهل بیت:مهدی فرزان منش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی فرزان منش drvish110 بازدید : 340 تاريخ : سه شنبه 21 مرداد 1393 ساعت: 19:17